این جستار به مرور و نقدی به مجموعه نمایش خانگی «رهایم کن» (به کارگردانی شهرام شاهحسینی) و با نویسندگی سجاد ابوالحسنی، مجید مولایی، سینا شفیعی که چندی است در بستر نمایشخانگی اینترنتی فیلیمو پخش میشود و به نظر میرسد فصل اول آن در ۱۸ قسمت به پایان رسیده، میپردازد.
قانون کلی و عمومی نانوشتهای وجود دارد که اگر سریالی در چند قسمت اول بتواند نظر بیننده را جلب کند از حیث بالا بودن تعداد بینندگان موفقیت آمیز است و اگر بتواند پایان خوبی برایش تدارک ببیند در یادها باقی خواهد ماند.
راز و رمز جذب مخاطب در دو چیز است: پیرنگ قوی و ساختن شخصیتها قوی. به نظر رابرت مککی که در کتاب «داستان؛ ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی» بیان میکند، این هر دو یکی است و در واقع یکی را که داشته باشیم دیگری را هم داریم. اگر سریالی موفق شود شخصیتهای قوی خلق کند و بازیگران قابلی، که الزاما سلبریتی هم نیستند، در کنار کارگردانی کاربلد و سایر عوامل تاثیر گذار مانند مدیر فیلمبرداری و مدیر هنری و آهنگساز و تدوینگر خوب هم در جمعشان باشد، آنگاه بیشک کار خوبی از کار در میآید. در این میان تنها یک استثنا وجود دارد و آن تاثیر مخرب سانسور است که بلای خانمانسوز سینما و تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و هر هنر و هنرمند دیگری در داخل ایران شده است.
«رهایم کن» یک فوتو-رمان است درباره عشق و نفرت، طمع و خیانت، مثلثهای عشقی درهم تنیده و جلوهای تاحدودی واقعی از روابط انسانی با خوبیها و بدیها و نقاط ضعف و قوت آن. چکیده داستان «رهایم کن» بدون آنکه لوث شود، از این قرار است: سریال در دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی میگذرد، اما خوشبختانه تعرض یکجانبه سیاسی به آن دوران نکرده است. داستان آن حولوحوش روستایی به نام سیاهرود میگذرد. اهالی این روستا از معدنی که در آن وجود دارد و مالک آن نایبخان نایبسرخی (با بازی بابک کریمی) است، روزگار میگذرانند. خاننایب یک دختر دارد به نام افسانه (مونا احمدی) که جانش به جان او بسته است، و دو پسر دارد به نامهای حاتم (با بازی محسن تنابنده) و هاتف (با بازی هوتن شکیبا).
بین حاتم، پسر ارشد خانواده، مارال (هدی زینالعابدین) و پرستار بچهاش، راما (با بازی محمد صادق میرمحمدی)، عشق دوطرفهای در جریان است. مادر راما، نغمه (با بازی آزاده صمدی) همسر سابق حاتم، به دلیل خیانتی که به حاتم میکند، از آن روستا رانده میشود و کارش به تنفروشی میکشد، اما حالا زن ثروتمندی شده است که همچنان عاشق حاتم است. مارال میفهمد جان برادرش، یونس (یوسف تیموری) که وارد گروهی چپ شده است، در خطر است. حاتم در پی کمک به مارال و پیگیری ماجرا، متوجه میشود که داستان برادر او، به برادر کوچک خودش، هاتف، که چندسالی است به تهران مهاجرت کرده، گره خورده است. یونس دستگیر و کشته میشود و حاتم، هاتف را که سالها از خانه و خانواده دور بوده است، به سیاهرود میآورد. با بازگشت هاتف به سیاهرود، دو برادر درگیر موقعیت پیچیدهای میشوند و داستان دیگری، از جمله عشق خاموش شاهین (با بازی پژواک ایمانی)، پسر ناصر (با بازی حسن معجونی)، دوست ورشکسته خاننایب، به افسانه و عشق افسانه به خواننده سرشناسی (با بازی سام نوری) که به افسانه تجاوز میکند، و یکی از پادوهای خاننایب به نام بهرام (با بازی مهدی حسینینیا) که از ماجرای تجاوز باخبر میشود، و چند ماجرای بزرگ و کوچک دیگر، داستان را پروپیمان کرده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این حرفها به معنای نداشتن ایراد نیست؛ روایت بسیار ایراد دارد، از جمله اینکه اگر حاتم را «قهرمان» یا شخصیت پروتاگونیست (Protagonist) روایت بدانیم، هاتف باید حریف و هماورد و «ضدقهرمان» و آنتاگونیست (Antagonist) ماجرا باشد. هاتف یک «ضدقهرمان» شکسپیری خوب است که نفرت آدم را از این همه خباثت برمیانگیزاند، اما این نفرت به «دریافت رهاییبخش نهایی» یا «کاتارسیس» (Catharsis) نمیانجامد و در انتها با ژست روشنفکرانه به هرز میرود. در مورد مارال در جایگاه «قهرمان فرعی» و نغمه، «ضدقهرمان فرعی»، نیز چنین است.
پروپیمانی داستان به جای اینکه نقطهقوت این مجموعه نمایشی باشد، خود به نقطهضعف آن تبدیل شده است و سریالی که میتوانست دستکم ۴۰ یا ۵۰ قسمت بشود، در ۱۸ قسمت سروتهش هم میآید تا دستکم فصل اول آن پایان یابد و معمولا چون چیزی در جمهوری اسلامی ایران ثبات ندارد، نمیتوان به تولید و پخش فصل یا فصلهای بعد امید بست. وقتی شخصیتها قوی نوشته شده باشند، میتوان بدون اینکه حوصله بیننده سر برود، داستان را کش داد. البته مثل همیشه سانسور چون شمشیر داموکلس بالای سر این مجموعهها در نوسان است، هر لحظه ممکن است فرو افتد و بساط را جمع کند.
ممکن است یکی از دلایل کوتاه بودن این مجموعهها، وجود بازیگران مشهور و محبوب و گرانقیمت باشد. گذشته از قیمت گران اینگونه بازیگران که اتفاقا با بالا رفتن تعداد قسمتها جبران مافات میشود، این است که برنامه فشردهای دارند و این کارشان تمام نشده، باید سر کار دیگری بروند. در حالیکه وقتی متن قوی وجود دارد، بازیگردان و کارگردان میتوانند بازیگران کمترشناختهشدهای پیدا کنند که چهره مشهور و پرآوازه نشده باشند و هم در هزینه دستمزدها صرفهجویی میشود، هم اینگونه بازیگران معمولا کار مشخصی ندارند و میتواند مدت طولانی با پروژه باشند.
وقتی فیلم سینمایی یا نمایش خانگی از توجه و مقبولیت نسبی مردم برخوردار میشود، دشمنان مردم که نمیخواهند حتی در دوران پرآشوب و خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، مردم ساعتی آرامش داشته باشند، دست به کار میشوند.
برگه ممیزی سریال «رهایم کن» منتشر شده است. مهدی سیف، مدیرکل نظارت و تطبیق ساترا، نهادی متعلق به صداوسیما که بر سریالهای شبکه نمایش خانگی نظارت میکند، گزارش کوتاهی منتشر کرده که به ۱۱ قسمت نخست «رهایم کن» مربوط است. در این نامه، تمام نکات مثبت فیلم، منفی تلقی شده است: «احیای سبک زندگی قبل انقلاب، ابهام در تصویر نظام ستمشاهی و مبارزات قبل از انقلاب اسلامی ایران، ابهام در تصویر جایگاه و نقش خانواده در جامعه ایرانی». به عبارت دیگر، بس که اینها با افکار عمومی جامعه ایرانی بیگانهاند، این نکات مثبت را منفی ارزیابی کردهاند.
برای نمونه، یک مورد از بدگوییهای مربوط به «رهایم کن» را از مطبوعات وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میآوریم تا تصویر روشنی از درگیری را در تمام سطوح جمهوری اسلامی ایران بهتر ترسیم کنیم.
مشرقنیوز در مقاله مفصلی، این مجموعه و بستر نمایشی آن را هدف قرار داده است و به جای نقد هنر، به نقد جاسوسگونه و حکومتی پرداخته است. کافی است فقط پاراگراف اول این مقاله را اینجا نقل کنیم:
«با توجه به افزایش هنجارشکنیها در محتوای سریال «رهایم کن» در سامانه فارسمن، کمپینی شکل گرفته است با این مضمون: با توجه به هنجارشکنیهای «فیلیمو» در تولید و پخش سریالهای حاشیهدار و مخالف با دغدغههای دینی، فرهنگی، ملی و اسلامی، در سریال جدید نمایش خانگی «رهایم کن» پا را فراتر نهاده و به دنبال ترویج بی بندوباری رها شده و پخش گفتوگوهای سخیف بین هنرپیشههای «هنجارشکن»، خواهان برخورد قاطع با این رسانه و عوامل و هنرپیشههای این سریال و جلوگیری از ادامه پخش و حذف چنین سریالها هستیم.»
به هر حال، به کسانی که مجموعههای نمایشی ایرانی را تماشا میکنند، توصیه میکنم «رهایم کن» را ببینند.